بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور رامسر

رفتن رسیدن است.
پیوندهای روزانه
آخرین نظرات

راوی: رزمنده امیر مزروعی(روایت هشتم)

تابستان سال 68 بود و اون شب هم مثل شب های قبل در محوطه گردان سلیمان واقع در پادگان شوشتر و در فضای باز، مراسم عزاداری و سینه زنی با شور و حال همیشگی بر پا بود.

اواخر سینه زنی و زمان شور گرفتن و حسین جان گفتن بود که یک صحنه ای حواسم رو پرت کرد.

فرمانده گروهان یکم سید مرتضی، حال و هوای عجیبی داشت و خیلی بلند، می پرید بالا و می گفت: وای حسین، وای حسین، مُردم، مُردم. سید اغلب اوقات موقع سینه زنی و شور گرفتن اینجوری می شد. ولی این بار مثل اینکه حال خاصی داشت؛ چون با تمام وجود و از ته جان می گفت: وای حسین، وای حسین، وای...

اولش برام عادی به نظر می رسید، ولی وقتی دیدم سید ول کن نیست و همینجوری داره داد و فریاد راه می کنه، رفتم طرفش و گفتم سید چه خبرته؟ چرا اینجوری می کنی؟ خوب نیست بابا، یه خورده خودتو کنترل کن، همه دارن تو رو نگاه می کنن.

ولی سید من و هُل داد اون ور و گفت: چی می گی تو، بابا من دارم می سوزم، دارم می میرم و بعدش ادامه داد عقرب، عقرب!

تازه اون موقع بود که متوجه شدم چی شده. آره پای سید رو عقرب نیش زده بود و این یا حسین، یا حسین گفتنش واسه اون بود. سریع راننده تویوتا وانت گردان رو پیدا کردم و گفتم برو ماشین رو بردار و بیار،  پای سید رو عقرب زده. خدا رحم کرد که زود اون رو رسوندیم بیمارستان، و گر نه معلوم نبود چه بلایی سرش میو مد.

خلاصه تا نماز صبح بیمارستان بودیم و وقتی که حال سید خوب شد، آوردیمش پادگان. یک راست رفتیم طرف گردان و بردیمش داخل چادر فرماندهی. همین که داخل شدیم دیدیم اسماعیلی و تیرداد آلیانی و قنبری اونجا هستند و وقتی ماها رو دیدند بی اختیار زدند زیر خنده. حالا نخند کی بخند. همه اش سید رو نگاه می کردند و به پاهاش اشاره می کردند و می خندیدند.

من هم متوجه قضیه شدم و حالا دیگه کی می تونست جلوی خنده های من و بگیره. ماجرا چیه؟ می پرسید واسه چی می خندیدیم؟

خنده دار بودن این ماجرا به این خاطره اینه که آقا سید ما از جانبازان سرافراز بودن و یک پا بیشتر نداشت و پای دیگرش مصنوعی بود. و اینکه توی اون همه آدم دو پا که حدود 200 نفری می شدند عقرب اومده بود و تنها پای سالم سید رو نیش زده بود واقعاً عجیب و غریب بود. حساب کنید 200 نفر، یعنی 400 لنگه پا و یک لنگه پای سید میان آنها می شد به عبارتی یک چهارم.

بچه ها وقتی وای حسین، وای حسین گفتن دیشب سید رو یاد می آوردند، پس از لحظاتی آرامش، دوباره می زدند زیر خنده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۱ ، ۲۱:۴۱
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور رامسر

 

جرعه ای از اندیشه امام روح الله....

باید دانشگاه آگاه باشد، توجه داشته باشد به این نقشه ها. و جوان های عزیز دانشگاهی ما توجه داشته باشند به این مسائل؛ که از دانشگاه است که می شود یک ملتی اصلاح بشود و از دانشگاه است که می تواند یک ملتی به تباهی کشیده شود. این دانشگاه و تربیت دانشگاهی است که جوان های ما را یا طرف غرب می کشد، یا به طرف شرق می کشد و آن ها را از خودشان تهی می کند و وجهه آن ها را متوجه به غرب و شرق می کند تا این که یا شرق غلبه کند و تمام جهات ایران را و شرق را و تمام بلاد مسلمین را از بین ببرد یا غرب غلبه کند و همه فرهنگ و چیزهای دیگری را از ما بگیرند و به جای آن، یک مغز شرقی یا یک مغز غربی بنشانند و ملت ما را به تباهی بکشند...

لکن بحمدالله، ملت ما بیدار است و ملت ما اجازه این اموری که به نفع شرق است یا به نفع غرب است، نمی دهد. و ملت ما توجه پیدا کرده است به این که از دانشگاه است که می توان یک کشوری، کشور مستقل باشد؛ و از دانشگاه است که می توان یک کشوری کشور وابسته باشد...

البته باید آقایان دانشجویان و علمای دانشمند، دست به دست هم بدهند و هر چه زودتر دانشگاه ها را به طریقه اسلامی، به طریقه ملی، دانشگاهی که مال خود ملت اسلامی باشد، زودتر باز بشود و دست اشخاصی که می خواهند این دانشگاه را به طرف شرق بکشد یا به طرف غرب بکشند، کوتاه کنند و مقدرات دانشگاه را معلمین و اساتید اسلامی به دست بگیرند و دانشگاه، یک دانشگاه ملی برای ملت باشد، نه این که زحمت را ملت بکشد و خرج دانشگاه ها را ملت به عهده بگیرد و یک دانشگاهی باشد که اشخاصی که از بیرون می آیند یا قبله شان شرق باشد یا قبله شان غرب باشد.

صحیفه امام، ج14،ص.430

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۱ ، ۲۰:۳۰
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور رامسر

حجاب برتر

حریم حجاب...

تازه با هم رفیق شده بودیم؛ خیلی با محبت و بی غل و غش بود. با اینکه از حجابش خوشم می آمد، اما تنبلی می کردم چادر روی سرم باشد.

یک روز که برای درس خواندن آمده بود خانه ما، همراه خودش چند تا شکلات با بسته بندی های زیبا هم آورده بود. دو تا از آنها را به من داد، خودش هم یکی از شکلات ها را باز کرد و گذاشت وسط بشقاب.

چند لحظه ای از درس خواندمان نگذشته بود که دو تا مگس مزاحم، سر و کله شان پیدا شد و یک راست رفتند سراغ شکلاتی که بدون بسته بندی بود.

من تلاش کردم مگس ها را فراری بدهم، ولی کوثر خیلی آرام گفت: «تقصیر خودشه. تا خودش را نپوشاند،مگس ها رهایش نمی کنند.»

فهمیدم که می خواهد غیر مستقیم به من درس حجاب بدهد و بگوید: مگس ها کاری ندارند که تو به خاطر تنبلی حجاب نداری آنها کارشان مزاحمت است و فقط به ظاهر نگاه می کنند؛ پس منو تو باید خیلی به حجاب ظاهرمان برسیم.»

مهرش بیشر از قبل در دلم افتاده، تا حالا نهی از منکر به این قشنگی ندیده بودم.

«برگرفته از نشریه امان»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۱ ، ۲۰:۳۰
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور رامسر

دعا به عنوان اصلی ترین نیاز انسان برای رسیدن به اوج کمالات روحی و معنوی می باشد. وسیله ایست برای قرب و لقاء الهی و بهترین کلام بعد از قرآن می باشد.

پیامبر گرامی ما می فرمایند: مسلمانی که دعا می کند اگر دعایش درباره قطع رحم و انجام گناه نباشد به یکی از این سه هدف خواهد رسید.

1-      خداوند در برآوردن نیازش سرعت فرماید.

2-      نعمتی را برای او ذخیره سازد.

3-      شر و آسیبی را از او دور نماید.

پس اگر اثر دعا برای ما آشکار نگردد دلیل بر بی اساس بودن آن نیست چرا که خداوند بهتر صلاح کار را می داند. انسان امروزی با وجود در اختیار داشتن امکانات و تکنولوژی فراوان این احساس را دارد که آن وسایل نمی توانند او را از لحاظ معنوی سیراب کنند، در نتیجه در اضطراب و زندگی بی معنا به سر می برند و به دنبال چیزی می گردد که او را نجات دهد. دعا به خودی خود عبادت است زیرا خداوند در آیه 6 سوره غافر می فرماید: «ادعونی استجب لکم». خدای تعالی دعا را عبادت دانسته و بدان فرمان داده پس بر فرض اینکه به اجابت نیز نرسد به خاطر اطاعت امر او باید انجام شود مانند سایر عبادات.

چنانچه آیه بر آن دلالت دارد، علاوه بر اینکه خداوند وعده اجابت فرموده و در وعده خویش تخلف نورزد، و این مطلب با تقدیر هم منافات ندارد، زیرا دعا نیز مقدر است و فایده ای هم که بر آن مترتب شود مقرر گردیده است. انسان باید در برابر خدا تسلیم محض باشد یعنی، توکل و توسل و تسلیم سه اصل مهم برای پاکی روان و کمک به بهبود امراض است که جایگاه بزرگی در اسلام دارد.

(کتاب شفا و درمان درد)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۱ ، ۲۰:۳۰
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور رامسر

شهید مطهری

دست نوشته شهید مطهری برای دخترش؛

نور چشم عزیزم! دختر گرامی ام! سلامت و سعادت تو را از خداوند متعال همواره مسئلت داشته و دارم... فرزند عزیزم! می گویند: مرد خردمند هنر پیشه را / عمر دو بایست در این روزگار

تا به یکی تجربه آموختن / با دگری تجربه بردن به کار

بعضی افراد آن چنان زیرک و با هوشند که گویی دو بار به دنیا آمده اند و این بار دوم است و بعضی افراد چنانند که با چند بار به دنیا آمدن هم تجربه نمی آموزند و من امیدوارم و از خداوند متعال مسئلت دارم که تو و سایر فرزندانم از گروه اول باشید.

دختر عزیزم! خداوند متعال می فرماید: «لئن شکرتم لازیدکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید»؛ یعنی اگر که نعمتی به شما دادم قدر دانستید و حق شناسی کردید بر نعمات خودم بر شما می افزایم و اگر دچار تغیان و سرکشی و کفران شدید، نقمت جانشین نعمت می کنم. امید و آرزوی من این است که شما، همه فرزندانم قدردان نعمت ها و تفضلات الهی باشید تا خداوند، نعمت خود را بر شما بیفزاید.

مرتضی مطهری 5/7/1357

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۱ ، ۲۰:۳۰
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور رامسر

  هرچند حال و روز زمین و زمان بد است

                                                          یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است

  حتی اگر به اخر  خط هم رسیده ای

                                                          آنجا برای عشق شروعی مجدد است

ثبت نام اردوی زیارتی مشهد مقدس به پایان رسید:

مهلت ثبت نام از 91/7/25 الی 91/8/2

تاریخ حرکت: 91/8/14

هزینه:55000 هزار تومان

بلاخره این سفر هم با همه ی خاطرات خوبش به پایان رسید (یادش بخیر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۱ ، ۱۱:۵۶
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور رامسر