بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور رامسر

رفتن رسیدن است.
پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
۰۷ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۵۸

خادم الشهدا شهید محمد سلیمانی

همه گویند محمد بی ریا بود ... غلام و خادمی از انبیا بود ... وجودش موج میزد از صداقت ... دلش لبریز از عشق شهادت ... محمد عاشق ذکر و دعا بود ... همیشه مهربان و با صفا بود ... محمد رفت و یادش در دل ماست ... که یادش روشنی محفل ماست ...

*

برای با شکوه برگزار کردن مراسم شهدا از جان مایه می گذاشت ، گاهی که چند یادواره پشت سر هم برگزار می شد لحظه ای هم برای خواب وقت نمی گذاشت ، گاهی ۷۲ ساعت چشم برهم نمی گذاشت تا کارهای یادواره به اتمام برسد ، هر وقت دوستانش به او می گفتند کمی هم به فکر خواب و استراحت باش می گفت وقتی سنگ لحد را بر سرمان بگذارند وقت برای خوابیدن بسیار است ، و اینگونه سوال کننده را شرمنده می کرد...

*

در اواخر هر سال که فصل بازدید زائران از مناطق جنگی جنوب و کربلای ایران می رسید برای ثبت نام در جمع خدام شهدا و پذیرایی از زائران بی قراری می کرد . همیشه جزء اولین کسانی بود که برای خادمی می رفت و آخرین نفراتی بود که بازمی گشت .


محمد در سال 87 از سوی سپاه ناحیه رودسر به منظور گذراندن دوره ی مربیگری آموزش بسیج انتخاب شده و به عنوان جوان ترین مربی آموزش معرفی گردید. همواره در حال یادگیری و آموزش بود و با پشتکار و علاقه ای که داشت دوره های آموزشی را به تندی سپری میکرد. با اینکه سابقه ی طولانی در این زمینه نداشت اما در تمام دوره ها جز نیروهای نخبه ی آموزش بود. حتی در عین جوانی و جثه ی کوچکش رکورد نیروهای تکاور در راپل را شکسته بود.

*

شهید محمد سلیمانی نسبت به همه مهربان بود . اکثر اوقات با بچه های مرکز اجرایی سپاه همکاری داشت و در درگیری ها شرکت می کرد . اما کسی به یاد ندارد محمد حتی یکبار دستش را بر روی کسی بلند کند. یکبار یک ضابط قضایی بمنظور جلب یک معتاد مجبور به ضرب و شتم شد و قبل از اینکه معتاد به گریه بیافتد محمد شروع کرد به گریه کردن و می گفت او هم مثل ما بنده ی خداست , حال شرایط زندگی او را به این روز انداخته است.

*

 یکی از رفقاش که بچه مازندران بود تو میشداغ با هم بودن خواب دیده بود روز قیامت شده و جمع همه خادم الشهدا ها جمعه . چند تا ملک غضب ناک وایستادن دارن همه رو شلاق می زنن . صدای آه و ناله ها هوا بود . ولی هر چی محمدو می زدن بهش اثر نمی کرد ... یه ندایی میاد که می گه : این یکی رو رها کنین . این عذاب نداره ...

*

شهید محمد میره به خواب یک بی حجاب . بی حجاب از آقا محمد میپرسه : آقا محمد شما برای چی شهید شدین ؟ آقا محمد میگه : به خاطر حجاب شماها

*

محمد به شدت از ریاکاری فراری بود و اخلاص عجیبی در کارهایش داشت. طوری که وقتی مقدمات یادواره به اتمام می رسید در مراسم اصلی کمتر دیده میشد و هروقت از او سوال میکردند : " که تو اینقدر برای مراسم زحمت کشیده ای چرا در آن شرکت نمیکنی ؟ " میگفت : " میترسم ریا شود و اجر کارهایم از بین برود .

*

محم‍‍‍‍‍‍‍‍د موقعی که از سربازی به مرخصی می آمد می گفت: " مادرجان من در آنجا با بچه هایی هم خدمت هستم که با من هم عقیده نیستند و حتی افسران پادگان به چفیه و محاسن من گیر می دهند"

*

قسمتی از وصیت نامه ی شهید محمد سلیمانی : بار الها! من مانند آن کسی هستم که روز به روز خشک و فرسوده می شود از تو می خواهم که با آبی و نسیم حیاتی کویر دلم را دگر بار به دشت صحرایی پر نشاط و بی گناه و بدون آلودگی از همه نظر پاک گردانی و طعم شیرین عبادت را به من نالایق بچشانی.

محمد ارادت خاصی به آقا امام زمان(عج) داشت
به گونه ای که در دفترچه ای که همیشه در کنارش داشت
اینطور با امام خویش در آخرین جمعه از دفترچه اش به گفتگو پرداخت :
همیشه نذر دلم بود که همسفر باشیم
کنون که وقت سفر شد باز نیامدی مولا

*

محمد وقتی سربازی بود روزی بازرسی از تهران آمد و درحین بازدید به او نگاه کرد و به فرمانده او خطاب کرد که این سرباز کیست ؟ نامش چیست و اهل کجاست ؟ محمد با خودش گفت : حتما به خاطر محاسنم می خواهد مرا تنبیه کند . ا ما آن بازرس خطاب به فرمانده محمد گفت : این سرباز را زودتر مرخص کنید چون اینجا بماند حتما شهید می شود , این سرباز "شهید آینده" ماست .

*

دستنوشته ی شهید محمد سلیمانی اگر از جان و دل بسوزیم برایمان کم است،که مستحق این سوختنیم. سال­های زیادی است که به عشق شهدا پا به منطقه می­گذاریم و خدمت می­کنیم، مدت­هاست که سال نو و مراسم تحویل سال را در شهر تجربه نکردیم، روزهای زیادی به یاد شهدا، خانه و خانواده را پشت سر گذاشتیم؛ اما کو معرفت و دل صافی که ما را به کربلای در انتظار نشسته­مان برساند؟ اصلاً کربلایی در انتظار ما هست؟

*

ویژگی های بارز شهید محمد سلیمانی که در دوران قحطی شهادت تونست به فیض شهادت برسه : * غسل جمعه * نماز جمعه * دعای ندبه * دعای عهد * زیارت عاشورا * مناجات شب و گریه هایی که محاسنش را خیس اشک میکرد * نماز جماعت * سجده های طولانی * التماس های عاجزانه از خدای خود * احترام به پدر و مادر * سبقت گرفتن در سلام * عفت در کلام * اخلاق نیک * گفتار نیک * خوشرو بودن این ویژگی ها محمد جان را به خدای خودش رسوند.

*

حاج حسین یکتا میگفت: ما خیلی خادم الشهید دادیم اما محمد یه چیزی دیگه بود روحانی پادگان میگفت : ادم از دیدن چهرش سیر نمیشد همیشه ذلم برای چهره نورانیش تنگ میشد

*

دست نوشته شهید محمد سلیمانی //یا رب ز گناه خویش شرمنده منم //به هرچه عقوبت هست زیبنده منم //غفار تویی ، غنی تویی ، الله تویی// بدکار منم ، گدا منم ، بنده منم //الهی با تو دارم گفت و گویی //به سویت امده بی ابرویی //من آن ناخوانده مهمان تو هستم //همان که بار ها پیمان شکستم

*

شهید محمد وقتی وارد یه جمع میشد
میدید دارن غیبت میکنن
میگفت :
شما درباره خودتون حرفی ندارید بزنید؟؟
چرا درباره دیگران حرف میزنید؟؟؟
ما هم شرمنده میشدیم و میگفتیم راست میگه دیگه

*

حاج حسین یکتا رفته بود خونشون به مادر شهید گفته بود :
تقصیر خودتونه حاج خانوم ، که محمد شما به این مقام رسید
خودتون خواستید محمد به اینجا برسه ..
شیر پاک ،
لقمه ی حلال ،
تربیت درست
محمد رو آسمونی کرد.

وصیت نامه شهید سلیمانی،که بر روی سنگ قبر او هم درج شده است

آمده ام سفری سمت دیار شهدا

که طوافی بکنم دور مزار شهدا

به امیدی که دل خسته هوایی بخورد

و تبرک شود از گرد وغبار شهدا

آخرین خط وصایای دل من این است

که مرا خاک سپارید کنار شهدا

 

 

مستند خادم الشهدا شهید محمد سلیمانی 

 

 جهت دانلود و پخش آنلاین کلیک فرمایید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۰۷
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور رامسر

نظرات  (۱)

روحمون با یادشون شاد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی