نامه ی یک رزمنده!
برای تو می نویسم همسر نازدانه ام...
بخشی از کتاب «شهادت نامه»های فرهنگ جبهه، مربوط به نامه های عاشقانه رزمندگان به همسرانشان است. نامه هایی کوتاه که از عمق جان رزمندگان نشأت گرفته بود و سرشار از محبت و احساس مردانی است که تا لحظاتی دیگر در نبردی سخت باید همه خشم و صلابت خود را جایگزین محبت های الهی خود می کردند.
برای رضای خدا و پیروزی اسلام از همسر مهربانم جدا شدم.
همسر عزیزم! حالا که این نامه را برای تو می نویسم لحظاتی قبل از عملیات است. خدا خودش شاهد است که فقط برای رضای او و پیروزی اسلام و مسلمانان و نابودی کفار، لباس رزم پوشیدم و از تو همسر مهربان و شفیق و نازدانه ام جدا شدم و هجرت کردم به سوی جبهه های نور. خداوند انشاا.. به تو صبر عطا کند. همسرم! از اینکه دو هفته بعد از ازدواجمان شما را ترک کردم ، حلالیت می طلبم. بارها به جبهه آمدم و هر بار به رضای خدا امید داشتم که به کرم خودش مرا ببخشد و انشاا.. که بخشیده است. خیلی دوست داشتم یک بار دیگر شما را ببینم همسر مهربانم. از طرف من یوسف، جگرگوشه و پاره تنم را با احساس فراوان ببوس و هر وقت او را می بینی به یاد من بیفت. زیرا او یادگار ما دوتاست. هر وقت که به یاد خنده و بازی هایش می افتم قلبم برایش پرپر می زند. خیلی دوست داشتم یک بار دیگر شما دو تا را ببینم، ولی بالاتر از شما دوتا باید می رفتم به ملاقات کسی که از شما بیشتر دوستش دارم. شما هم او را بیشتر از من و هر کس دیگری دوست دارید و روزی به سوی او خواهید رفت. ولی من می روم تا وسایل مسافرت شما را از خداوند تبارک و تعالی با التماس بخواهم و فراهم کنم.
خوب می دانی که بسیار مشتاق تو ام
هر چه در زندگی دارم برای شماست. مقداری وسایل آهنگری دارم با یک موتور گازی و وسایل زندگی که مشترک است. امیدوارم که مهر خود را حلال کنی و هرگز فکر نکن که تو را دوست نداشته ام. خودت خوب می دانی خیلی مشتاق شما هستم...
منبع:(فصل نامه پلاک)